ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
امیدِ ترکِ گنه، فرصت صعود، نگذشت...
مجال عرض ارادت به آن وجود، نگذشت...
بهارِ روضه ی غم بود و اشکِ عزا بود
بهار رفت، و عزا رفت، ولی هر چه بود نمیگذرد.....
چه جمعه ها دمید و شکر که بی سود، نمیگذرد...
دو ماه مهمان روضه ات بودیم
چه سفره ای.. چه طعامی..
ولی که ساده نمیگذرد..
حدیث غربت ارباب که می آمد
هجوم سنگ به پیشانی اش فرود، نمیگذرد..
حکایت قمرمنیر بنی هاشم، امید خِیام
که زدند به سرش عمود، نمیگذرد...
و داستان غم انگیز شام و زخم زبان ...
به سمت قافله در زمان ورود، نمیگذرد...
عروج دخترکی گوشه ی خرابه ی درد
حدیث سیلی و آن صورت کبود نمیگذرد
#سیدمهدی_جلالی_شاد
در بهار ِ زندگی #رفتی_سفر تو بی خبر
#نازنین #دردانهام، #نشکن #دل ِ #دیوانهام
#پاییز_میرسد که مرا مبتلا کند
با رنگهای تازه #مرا_آشنا_کند
#پاییز_میرسد که همانند سال پیش
خودرا دوباره در دل قالیچه جا کند
او می رسد که از پس نه ماه انتظار
#راز #درخت #باغچه را #برملا کند
او قول داده است که امسال از سفر
#اندوههای تازه بیاورد، خدا نکند
او میرسد که باز عاشق کند مرا
او قول داده به قولش وفا کند
پاییز عاشق است، وَ راهی نمانده است
جز این که روز و شب بشیند دعا کند
شاید اثر کند، وَ خداوندِ فصلها
یک فصل را به خاطر او جا به جا کند
#تقویم خواست از تو بگیرد بهار را
#تقدیر خواست راه شما را جدا کند
#خش_خش #صدای_پای_خزان است،
یک نفر، در را به روی حضرت پاییز وا کند
علیرضا بدیع